آمد آن رگ زن مسیح پرست


شست الماسگون گرفته بدست

طشت زرین و آب دستان خواست


بازوی شهریار را بربست

نیش بگرفت و گفت عز علیک


این چنین دست را که یارد خست

سر فرو برد و بوسه ای بر داد


وز سمن شاخ ارغوان بر جست